نگاهی به فیلم متری شیش و نیم

نگاهی به فیلم متری شیش و نیم

فیلم متری شیش و نیم سعید روستایی متعجب‌کننده بود. از سازنده «ابد و یک روز» که آنقدر در شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌نویسی ظرافت داشت ساخت فیلمی تا این حد گل‌درشت و بی‌ظرافت و حتی بد بعید بود.

فیلم «متری شیش و نیم» به دو بخش تقسیم می‌شود. یک ساعت اولش نشان از همان سعید روستایی بااستعداد دارد. کارگردانی‌ یک ساعت اول حتی از «ابد و یک روز» هم بهتر است. سکانس حمله پلیس به قرارگاه معتادان چه در آن بیغوله حاشیه شهر و چه در پارک وسط اتوبان عالی از کار درآمده است. سکانس تعقیب و گریز اول نفس‌گیر است و جزو معدود دفعاتی است که در سینمای ایران شاهد یک کاراکتر پلیس درست و حسابی به تمام معنا هستیم. پیمان معادی در نقش پلیس مبارزه با مواد مخدر بازی درخشان و کاراکتر درستی دارد.

اما حیف از آن کارگردانی و ایده اصلی یک ساعت اول که قربانی جهان‌بینی فیلمساز و تردید او در انتخاب قهرمان می‌شود. فیلم از جایی که پلیس وارد خانه نوید محمدزاده (ناصر خاکزاد) می‌شود سقوط آزاد می‌کند. از اینجا به بعد به طرز غریبی روایت تغییر می‌کند و حتی در کارگردانی سکانس‌ها هم شاهد افت قابل ملاحظه‌ای هستیم.

انرژی که در نیمه ابتدایی فیلم شاهدش بودیم در نیمه دوم تبدیل به صحنه‌های الکی شلوغ می‌شود که به ضرب و زور می‌خواهد به فیلم ریتم بدهد و شکست می‌خورد. فیلمنامه هم که بعد از همان یک‌ساعت از دست می‌رود. ‌کم‌کم کارگردان تصمیم می‌گیرد قهرمان یک ساعت اولش را که پلیس بوده حذف کند و قاچاقچی را که دنبالش بودیم و با کلی مصیبت و دردسر گیر افتاده، از آدم بد داستان تبدیل به قهرمان و حتی شمایلی اسطوره‌ای بکند.

کاش سعید روستایی می‌دانست که خاکستری نگاه کردن به آدم‌ها در یک درام نیازمند یک رویه است که از ابتدا تا انتها طی شود. آن هم با هوشمندی و ظرافت. اگر قرار بود ناصر خاکزاد قهرمان خاکستری فیلم «متری شیش و نیم» باشد که به همان دلایل نخ‌نما و بارها گفته شده همیشگی از جمله فقر و محله و چه و چه به دام خلاف افتاده و خودش تبدیل به مافیای خلافکاران شده تا از خانواده‌اش حفاظت کند، از اول فیلم باید نگاه ملایم‌تری نسبت به او در تماشاگر ایجاد می‌کرد.

با کدام منطق برای قاچاقچی که در ده‌ها کشور خارجی هم علاوه بر ایران صدها نفر را بدبخت کرده و ده‌ها نفر را بالای چوبه دار فرستاده باید دل سوزاند؟ آن سمپاتی آخری که کارگردان به زور می‌خواهد نسبت به این شخصیت ایجاد کند، در حد و اندازه‌ای که نیروی پلیس شبیه جوخه تیربار تصویر می‌شوند، وصله نچسب و حتی غیرقابل تحملی است. آن حس و حال پیمان معادی در انتهای فیلم واقعا بی‌معنی از کار درآمده. پلیسی که از ابتدا دنبال مجرم بوده حالا چرا باید دلش به حال چنین آدم مخوفی بسوزد و با این حال شاهد اعدامش باشد؟

متاسفانه حتی سکانس‌های مضحک هم در فیلم کم نداریم. سکانس‌های دادگاه نوید محمدزاده از فرط شعارزدگی و بیانیه‌هایی که در آن داده می‌شود، خنده‌دار شده‌اند. سکانس ملاقات ناصر خاکزاد با خانواده‌اش با آن صحنه غریب آفتاب بالانس زدن بچه برادرش شبیه یک فیلم ابزورد شده. همان‌قدر پوچ و مضحک و عجیب و غریب. یک ساعت و ربع آخر فیلم پر از پلان‌هایی است که بود و نبودشان هیچ فرقی نمی‌کند و روستایی باید به فکر یک تدوین اساسی و قیچی زدن درست و حسابی باشد.

«متری شیش و نیم» حداقل در چهار سکانس می‌توانست تمام بشود و پایانش با بدترین سکانس ممکن رقم خورد. فیلم البته از همان تمهیدهای «ابد و یک روز» برای احساساتی کردن تماشاگرش استفاده می‌کند اما بار اول دیدن فیلم هیجان‌زده نشوید. این احساسات قلابی است. متاسفانه سعید روستایی از نیمه فیلمش به بعد چنان به بیراهه رفته که حتی عیش یک‌ساعت اول را هم از تماشاگرش دریغ می‌کند.

«متری شیش و نیم» از سطحی‌ترین فیلم‌های امسال سینمای ایران است. ناامیدکننده از سوی جوانی که به او امیدها داشتیم.

منبع

مهدی صالح پور وب‌سایت
فعلا همین!

یک نظر

  • حورا گفت:

    قبلا دیدگاه‌هایی مبنی بر اینکه دوست نداشتند ناصر آخر فیلم اعدام بشه خونده بودم. بعد از دیدن فیلم هر جوری حساب کردم نباید دلم می‌سوخت! این آدم خودش اعتراف می‌کنه چون چشمش سیر نشده ادامه داده! دیگه بحث فقر و بدبختی نبوده! یا اصلا چرا نمی‌گیم این خودخواهی بیش نیست: خوش بخت کردن عزیزانم به ازای بدبخت کردن بقیه!
    خب راستش من دلم براش نسوخته بود کلا!

  • دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *